کتاب «انتظار عامیانه، عالمانه، عارفانه »کتابی از حجت الاسلام علیرضا پناهیان است که در آن سعی شده نگاهی جامع به مقوله ی انتظار داشته باشد اغلب متون نگاشته شده با موضوع مهدویت فارغ از نسبت این مقوله با سایر مباحث دینی هستند و همچنین مقوله ای مانند «انتظار» را به صورت کلی پرداخته اند.
انتظار چیست و چه نیست؟ نسبت انتظار و ظهور چیست؟ چه چیزها و چه نصاب هایی را در انتظار باید پاس کرد؟
شما با کتابی رویرو هستید که چند خصوصیت شاخص دارد:
اولا اختصاصا به مقوله ی انتظار پرداخته است.
دوم نثر روان و همه فهمی دارد.
سوم مطالبش ناظر به الان هستند یعنی اتمسفر این کتاب و اتمسفر سال۱۳۹۴همخوانی دارند و این موضوع به فهم مطالب آن بسیار کمک کرده است.
این کتاب در۴فصل تدوین شده است که فصل اول انتظار عامیانه، فصل دوم انتظار عالمانه ، فصل سوم انتظار عارفانه و فصل چهارم جوانی و انتظار عناوین فصول مختلف آن می باشند.
نکته ی بعدی که میخام به اون اشاره کنم اینه که این کتاب می تونه بسیاری از نسبت های معارف دینی شما را تنظیم کنه و مطالبی که ظاهرا با هم تناقض دارند رو کنار هم قرارد بده…
باهم گوشه ای از متن این کتاب ارزشمندو می خونیم…
اساساً تحقق کامل وضعیت مطلوب، که در سایه حکومت موعود محقق میشود، تنها در صورتی امکان دارد که تمام مردم با مرام الهی موعود همراهی کنند. اما تجربۀ تاریخی حیات بشر نشان داده است که اکثر انسانها از پذیرش دستورات خدا سر باز میزنند. پس چگونه است که پس از ظهور حضرت، مردم به صورت فراگیر و پایدار از حق تبعیت میکنند و موجبات استقرار همیشگی حکومت موعود را فراهم میآورند؟ آیا در ذائقۀ انسانها تغییر غریزی خاصی رخ میدهد، یا ترس از حاکمیت دینی جرأت معصیت را از آنها میگیرد؟ به عبارت دیگر، آیا توان اندیشیدن علیه حق از بین میرود یا اساساً امکان سخن گفتن از اندیشههای باطل نخواهد بود؟ … اساساً تحقق کامل وضعیت مطلوب، که در سایه حکومت موعود محقق میشود، تنها در صورتی امکان دارد که تمام مردم با مرام الهی موعود همراهی کنند. اما تجربۀ تاریخی حیات بشر نشان داده است که اکثر انسانها از پذیرش دستورات خدا سر باز میزنند. پس چگونه است که پس از ظهور حضرت، مردم به صورت فراگیر و پایدار از حق تبعیت میکنند و موجبات استقرار همیشگی حکومت موعود را فراهم میآورند؟ آیا در ذائقۀ انسانها تغییر غریزی خاصی رخ میدهد، یا ترس از حاکمیت دینی جرأت معصیت را از آنها میگیرد؟ به عبارت دیگر، آیا توان اندیشیدن علیه حق از بین میرود یا اساساً امکان سخن گفتن از اندیشههای باطل نخواهد بود؟ …