کتاب انتهای سادگی نوشته م. بهارلویی"
مریم دختر ساده ای از یک خانواده فقیر، دل به نگاه سبز و حرفهای عاشقانه بابک پسرعموی سمیرا دوست صمیمی و همسایه اشان میبندد. ولی با ورود امیر شایان پسرخاله بابک و همسایه جدید مریم ، امیر به شدت سعی میکند مریم را از بابک دور کند و دائما در مورد رفتارهای بابک به او هشدار می دهد ولی مریم نمی پذیرد تا روزی که بابک به جای او سمیرا را برای ازدواج انتخاب میکند و بدتر از ان می فهمد که در تمام این مدت که به او اظهار عشق میکرده ،همزمان برای سمیرا هم نقش یک عاشق دلخسته را بازی میکرده ولی ......