در این روش نگاه شما متوجه تک تک کلمات میشود. اگر برای فهمیدن یک مطلب ساده حدود 275 تا 325 کلمه در دقیقه میخوانید روش شما کلمه خوانی است.کلمه خوانی سرعت مطالعه را کند میکند و مانع فهمیدن مطالب میشود.
مطالعه طولانی همزمان با راه رفتن، باعث خستگی و کاهش زمان مفید مطالعه و بازدهی فرد میشود
گام برداشتن و حرکات مداوم کتاب، باعث تغییر مداوم عدسی چشم برای تطابق فاصله میشود و این مسئله به چشمها آسیب میرساند
هنگام راه رفتن فکر شما ناخودآگاه متوجه آن است که پای شما به چیزی گیر نکند، کی دور بزنید و برگردیدو... همه اینها تمرکز و یادگیری را کاهش میدهند.
برای برطرف کردن این مشکل بهتر است تا مدتی از حالتهای صحیح خواندن مانند نشستن پشت میز برای درس خواندن و نوشتن و یادداشت برداری که نیاز مبرم به نوشتن دارد، استفاده کنید
توجه داشته باشید که اگر با راه رفتن بهتر میفهمیدیم در کتابخانهها، جایی برای راه رفتن و مطالعه در نظر میگرفتند.
دانش آموزان دختر بیشتر از پسران دچار این مشکل هستند و بیش از اندازه مطالعه میکنند. آنها میخواهند که «واو» به «واو» و عین سطور کتاب را حفظ کنند و به همین دلیل مطالب را مرتبا تکرار میکنند.
این روش اضطراب زاست و خود ناشی از وسواس بی مورد و اضطراب است.
مطالعه با این روش بسیار وقت گیر است و باعث خستگی زود رس مغز میشود.
با این روش بیشتر مطالب را حفظ میکنیم و کمتر مفهومی میخوانیم. به همین جهت مطالب زود تر فراموش می شوند و باعث عدم نتیجه گیری مطلوب و نهایتا سرخوردگی و آسیب رسیدن به خود باوری و کاهش اعتماد به نفس دانش آموز میشود.
برخلاف نظر عدهای از دانش آموزان که فکر میکنند مطالعه در کنار تلویزیون و ضبط صوت مفید تر است، باید توجه کرد که عملکرد مغز و ذهن انسان به گونهای نیست که قادر باشد توجه و تمرکز خود را همزمان به چند مسئله معطوف کند. به همین جهت مطالعه در این حالت باز دهی موثری ندارد.
باز هم توجه داشته باشید که اگر شنیدن موسیقی موقع مطالعه مفید بود، کتابخانه های مدرن دنیا موسیقی ملایمی در سالن مطالعه پخش میکردند.
بر عالمیان رحمت رحمان زهراست
در هر دو جهان سرور نسوان زهراست
نوری که دهد شاخه طوبی از اوست
کوثر که خدا گفته به قرآن زهراست
.: شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) تسلیت باد :.
بسیاری از دانش آموزان از این که درس ها را فراموش می کنند گله مند هستند.
اما چرا آن ها درس هایی را که ادعا می کنند یاد گرفته اند فراموش می کنند؟
آیا آن ها قدرت و توانایی لازم را برای یادگیری ندارند؟
چگونه می شود آن ها فراموشی خود را به حداقل برسانند؟
از آن جایی که حافظه انسان درگیر یادگیری و به خاطر سپردن مطالب است. در واقع فراموشی هم به حافظه انسان مرتبط است،
مطالبی که فهمیده و استنباط می شود بهتر در حافظه می ماند. لذا باید روی معنا و مفهوم مطالب تمرکز شده و تفکر صورت گیرد.
دانش آموز هر مطلبی را که می خواند ممکن است جزئی از یک کل باشد. لذا مطالبی که زیر مجموعه یک عناوین کلی هستند باید ارتباط ذهنی داده شوند و دانش آموز بتواند بفهمد، مطالبی را که می خواند مربوط به کلیتی است که این بخش مربوط به آن است.
مطالبی که از حفظ برای خود بازگو می کنیم ماندگاری بیش تری پیدا می کند.
این شیوه ای است که مطالب حتی اگر برای شخصی بی معنی باشد از حافظه کوتاه مدت به حافظه بلند مدت انتقال پیدا می کند. تمرین و تکرار باید به تدریج و با فاصله های زمانی خاص صورت گیرد.
تحقیقات نشان داده است که بعد از یک استراحت و خواب آرام انسان مطالب را بهتر یاد می گیرد. هم چنین اگر بعد از یادگیری مطلبی کمی استراحت کنیم یا به خواب برویم یادگیری با دوام تر است.
تحقیقات نشان می دهد که یادگیری باید تدریجی و در زمان های مختلف باشد. سعی در یادگیری مطالب زیاد در وقت کم منجر به فراموش می شود. برخی از دانش آموزان از این که سعی می کنند مطالب انباشته شده را بدون استراحت و در وقت کوتاه بخوانند جز فراموشی چیزی عایدشان نمی شود.
از آن جایی که انسان ها خالق تصاویر ذهنی هستند می توانند در دنیای ذهن خود برای مطالب آموخته شده تصاویر ذهنی خلق کنند که خود مبتکر آن هستند.
انسان هرمطلبی را که می آموزد می تواند دردنیای آموخته های ذهنی خود مفاهیم و مطالب به آن ها مرتبط سازد.
اگر برخی از مطالب درسی را به صورت شعر و آهنگ موزون در بیاوریم یادگیری و ماندگاری آن هم آسان و هم طولانی می شود. انسان ذاتا گرایش به هارمونی و نظم و آهنگ دارد برای همین است که بچه ها خیلی زود مطالب را که درقالب شعر و آهنگ باشند یاد گرفته و به خاطر می سپارند.
1) سعی کنید در ایام تابستان، کتاب های علمی و کتاب های مربوط به رشته ی تحصیلی یا شغلی را که دوست دارید بخوانید و اطلاعات عمومی قوی در هر زمینه ای(مخصوصا” در زمینه های مورد علاقه تان) داشته باشید. مثلا” وقتی کسی از شما پرسید ، می خواهی چه کاره شوی؟ و یا چه رشته ای را دوست داری؟ باید بتوانید، بی درنگ و با ارائه ی اطلاعات موثق و منطقی ( نه بر اساس حرف عامه ی مردم ) به او پاسخ دهید.
2) با پیش مطالعه ی قبلی سر کلاس درس حاضر شوید تا همیشه سر کلاس، حرفی برای زدن داشته باشید.
3) با یک روحیه ی فعال و شاداب سر کلاس های درس شرکت کنید. با همکلاسی های خود رقابت سالم داشته باشید و سعی کنید در یادگیری دروس به هم کنید تا دست آخر خدا هم به شما کمک کند.
4) با دقت و تمرکز فراوان به درس گوش کنید و هر جایی که ابهامی بود، از معلم خود (نه از دانش آموزان دیگر) بپرسید. نگذارید اشکالات و ابهامات، در ذهن شما انباشته شوند و به زودی تبدیل به یک ضعف علمی بزرگ شوند.
5) درس هر روز را همان روز در خانه بخوانید و کمی از تمرین هایش را حل کنید.
این کار کمک می کند ، مطلب کاملا” در ذهن شما حک شود ، چون تازه آن را آموخته اید و یادگیری اولیه، کاملا” در ذهنتان وجود دارد ، پس با یک مرور بلافاصله ،مراحل یادگیری در ذهن را کامل می کنید.
6) سعی کنید متن کتاب را خوب بخوانید و مثال ها و تمرین ها را بدون توجه به حل آن ها، خودتان حل کنید. (استفاده از حل المسائل ، فقط به افرادی که غیر حضوری درس می خوانند ، توصیه می شود) اگر کسانی که فرصت شرکت در کلاس ها و استفاده از معلم و همشاگردی ها دارند، از حل المسائل ها استفاده کنند ، به جز ضرر(تنبلی ذهن ، عدم تلاش کافی برای یافتن جواب ، کاهش روحیه ی خلاقیت و ارائه ی راه حل های جدید و ابتکاری و…) ، چیزی عایدشان نخواهد شد.
7) دروس برنامه ی فردا را مرور کنید و همیشه با آمادگی کامل برای امتحان کلاسی یا درس جواب دادن، سر کلاس حاضر شوید.
طور کلی یادداشت کنید و بعدا”ً آن ها را مرور کنید.
وقتی دلت از همه ی دنیا می گیرد...
وقتی قفل دلت حتی با خنده هم بازنمی شود...
وقتی دلت می خواهد زانوهایت را در آغوشت بگیری و به اندازه ی بزرگی خدایت گریه کنی...
وقتی همه چیز خوبه ولی دلت زخمی شده...
وقتی خودت خوب و سلامتی اما دلت به هر دلیلی سخت گرفته...
کافیه نگاهی به آسمون بندازی و اون موقع هست که خدا رو پیدا نمی
کنی و از شدت شرم سرت رو می ندازی پایین...
نمی دونی چند وقته که صداش نکردی که حتی یادت رفته خدا کجا
هست...
اما همین طور که سرت پایینه یه نگاهی به قلبت بنداز...
ببین خدا چند وقته پشت در قلبت منتظره تا در رو باز کنی و از اون به
بعد امید و عشق میشه صاحب قلبت...
هر وقت تنها شدی یه نگاهی به قلبت بنداز اون وقت میبینی خدا
اونجاست و با تمام وجود لبخند میزنی و با خودت زمزمه می کنی
تا خدا هست دگر غصه چرا؟؟؟
خدا جونم مثل همیشه اومدم سراغ خودت...
خدایا فقط خودت می دونی که دلم گرفته...
خدایا مثل همیشه خودت دستهای ضعیف مرا بگیر...
بگذار مثل همیشه به غم پوزخندی بزنم که من خدایی دارم بزرگتر از
آنچه که توصیف شود... چی فکر کردی؟؟؟
تا وقتی پشت من به خدای خودم گرمه دیگه غمی ندارم...